تاب ها

تاب ها

مثل تاب بی تابی مثل رنگ بی رنگی
تاب ها

تاب ها

مثل تاب بی تابی مثل رنگ بی رنگی

هرگز نمی دانیم می رویم

هنگام که روانه ایم

در به شوخی می بندیم

سرنوشت در پی ما میآید

و کلون در را می اندازد

و ما را دیگر دیداری نیست.

امیلی دیکنسون

پ.ن: کاش دیداری بود...دلم بدجوری برات تنگ شده...برای بوی پیراهنت و لمس حضور مهربونت...حالا یک شب در میون مگر به خواب ببینم که هستی و... .با رفتن تو هر چه عزیز است یاد توست... .



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.